Date Range
Date Range
Date Range
1605;هديه هاي سراسر کشور. پنجمين جلسه هيئت رئيسه مجمع مديران مهديه ها برگزار شد. مصوبات چهارمين جلسه هيات رئيسه مديران مهديه ها. بيانيه دومين مجمع مديران مهديه هاي سراسر کشور در مهديه مشهد. ماهنامه شميم انتظار مهدي ياران شماره دوم. يک سند و دو نامه در باره مهديه منهدم شده شيعيان در مدينه منوره. دومين همايش مديران مهديه هاي سراسر کشور.
بهینه سازی ساخت و ساز. روز عاشوراي سفيدشهر به روايت تصوير. کلنگ احداث باند دوم جاده سفید شهر به کاشان و آران و بید گل به زمین زده شد. پیام آقای حسین غلامی نصرآبادی شهردار جدید سفیدشهر. امید است در پرتو عنایات حضرت حق. و همچنین با مدد تقوی. بازدید معاون پارلمانی وزیر راه و شهرسازی.
به پایگاه اطلاع رسانی مجمع فرهنگی سفیدشهر خوش آمدید! پایگاه اطلاع رساني مجمع فرهنگي اولين سايت جامع اطلاع رسانی سفيدشهر. ورود شما به این سایت را خوش آمد می گوید. باشگاه فرهنگی ورزشی کاراته سفیدشهر. فرهنگی ورزشی کاراته سفیدشهر 14هنرجوی سفیدشهری در تمامی رده های سنی را اماده اعزام به مسابقات قهرمانی کاراته. آیین اسفند دود کردن در نصرآباد اشعار محلی آن. برای دود کردن اسفند ابتدا یک مشت از آن را دور سر افرادی که مورد نظرشان است یا دور.
لوگوها به صفحه تبادل انتقال يافت. شباهت تئاتر رم و طرح خانه خدا. مادری با خانه 9 متری . توهین های مکرر به شهدا . یکی از آرمان های ما! مبارزه با وهابیت - سلفی. شجره طیبه صالحین پایگاه شهید معراج غلامی خلخال. وای اگر خامنه ای حکم جهادم دهد. کانون فرهنگی هنری نور آل محمد ارومیه. ملتی که شهادت برای اوسعادت است پیروز است. حجاب اسلامی در جامعه اسلامی. پایگاه حامیان امام خامنه ای. مرבے از تبار انت ظار.
در نگاهت چیزیست که نمی دانم چیست! مثل ارامش بعد از یک غم. مثل بوی نم بعد از باران. در نگاهت چیریست که نمی دانم! من به ان محتاجم. مثل خیلی از عاشق ها. سینه ای پر از درد است . و من امتحان کردم و غرورم و دلم شکست. و عقل گفت دیدی گفتم. دلم برای یک نفر تنگ است. رنگ موهایش را نمی دانم .
می روم دفتر پاکنویسی بخرم زندگی را باید از سر سطر نوشت. دو عاشقانه با یک بلیط. ممنونم که هستی و مرا نمی بینی . مرا به گریه می اندازی. تنها یک چهره را در دل خود جای داد. به خنده ی روی لب.
امروز کنکور واسه لیسانس داشتم . خیلی ذوق زده اومدم خونه خدا جون مخلصیتیم همه جوره باهام راه میای. ديروز مامان و بابام رفته بودن چهلم يكي از فاميلامون . تنها بودم و دلم بگرفته بود . خاله جان زنگيده بود كه بيام دنبالت منم گفتم نه اينا شما بيان . خلاصه دستشون مرسي اومدن . دلم از تنهايي در بيامد . پاییز خسته و تنها .